- نمک نشناس
آنکه حقوق نان ونمک را رعایت نکند، نمک به حرام، ناسپاس
معنی نمک نشناس - جستجوی لغت در جدول جو
- نمک نشناس
نمک ناشناس. ناسپاس. بی وفا
- نمک نشناس
زنک سخن چین و نمک نشناس با این وصف باز شرم نمیکرد و با او دم از دوستی میزد
- نمک نشناس
حق ناشناس، ناسپاس، نمک بحرام
متضاد: حق شناس، سپاسگزار
متضاد: حق شناس، سپاسگزار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(گِ)
لغت نامه دهخدا
آنکه حق نمک بشناسد. مقابل حق نمک ناشناس. (آنندراج). باوفا. وفادار. سپاس گزار. (ناظم الاطباء). کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند. حق شناس. (فرهنگ فارسی معین).
- امثال:
سگ نمک شناس به از آدمی ناسپاس
- امثال:
سگ نمک شناس به از آدمی ناسپاس
سپاسگزار و وفادار کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند سپاسگزار حق شناس
حق شناس، سپاسدار، سپاسگزار، شاکر، قدردان، قدرشناس، ممنون
متضاد: ناسپاس، نمک نشناس
متضاد: ناسپاس، نمک نشناس
حق نشناسی، کفران، ناسپاسی، نمک بحرامی
متضاد: حق شناسی
متضاد: حق شناسی